تنها گذشت

دنبال تو میگردم

دنبال یک تکیه‌گاه

مث آهن شدم انگار
یه تیکه از یه سنگ سخت

نگام ثابت به دیواره
شب و روز گوشه‌ی این تخت

دلم تا لب پُر حرفه
برای در، واسه دیوار...

خسته
نا امید
حال بهم زن
غمگین
غمگین
غمگین

مثل همیشه :)))

هیچکس برام مثل تو نشد.

هیچکس

نه شد، نه میشه...

شک ندارم

من خدا رو هرشب این ثانیه‌ها به تماشای تو دعوت میکنم

خواب میبینمت، از خواب نباید بپرم

تقریبا مطمئنم که همه همینجا، تقاص همه گوه‌هایی که خوردن رو پس میدن.
اگه گوهی خوردی پس میدی همینجا
من پس دادم و میدم همجنان 
و وقتی بلایی سرم میاد دقیقا میدونم واسه کدوم گوه خوردنم بود
در چه تاریخی و در چه ساعتی بود
امیدوارم همه همینجوری باشن
اینکه فقط من بگا برم انصاف نیست
در حالی که هممون یه گوهیم
همه‌ی آدما یه گوهن و کثافت خالصن.

هوای گریه دارم
توو این شب بی‌پناه...

ماه پیش
همین روزا
مغازه زدم.
کوچیک و جم و جوره
ساعت ۹ صبح میرم
تا ۹ ۱۰ شب.
بدون تعطیلی و استراحت و هیچی
بدون وقت برای فکر کردن
برای غصه خوردن
یعنی در حالت عادی باید اینجوری میبود
ولی اینجوری نیست و نشد.
امروز
بعد از یه ماه
حالم رو به راه نیست 
بهت گفته بودم که به خاطر بیکاری نیست
یادته؟
شاید سال بعد همین موقع‌ها
اوضاع عوض شده باشه.
شاید اگه زنده باشم
یهو تغییر بزرگی پیش بیاد 
کسی چه میدونه
شاید مام تونستیم مثل ادم زندگی کنیم.

شهریور ۹۹
بمونه اینجا
تا سال بعد همین موقع
ببینیم چی پیش میاد.

جدی باید چیکار کرد‌
با غم؟ 
وقتی دیگه تعداد روزایی که غمگینی زیاد میشه؟
وقتی هر ثانیه از زندگیت با غم میگذره؟

فکر میکنم باید یه راهی باشه بالاخره دیگه

گذر زمان یه وقتی راهش بود
خودش درست میشد
ولی دیگه کار یه گذر زمان هم نمیرسه

بسه دیگه خب

دیگه تنهایی هم حال نمیده
تو جمع بودن هم که از اولش حال نمیداد
کاش حالت سومی هم وجود داشت، برای حال ندادن

واسه این همه نا امیدی دعا کن...

۲۶ سال مزخرف گذشت

سلام بر ۲۶ سال مزخرف پیش رو

با زخم‌های من

با این تن خسته

رفیق باش امشب

سکوت کردی و این یعنی میدونی که گناهکاری

چقد خوبم امروز

چه حال خوبی داره

بعد یه شب صحبت و خالی شدن

سرحال :))))

خود سگتم فکر نمیکردی بتونی انقد تاثیر بذاری رو زندگی به نفر :))))

هنوزم همونقدر شیرینی

همونقدر دوست داشتنی

مراقب خودت باش

مراقب هممون باش

همیشه...

بیست و سه اسفند نود و هشت

هر وقت

هر وقت

هر وقت

هر وقت

هر وقت

هر وقت

هر وقت شد ، برگرد

قلب تو

قلب پرنده

پوستت اما...

پوست شیر

کیرم تو این اوضاع

تو این روزا

تو تویی که نیستی و خستم کرده نبودنت

تو همه چی

بسه 

 ۹ سالگیت مبارک وبلاگ عزیزم :))

شد ۹ سال که اینجارو دارم

این ۹ سال عجیب

میدونی

کاش بودی

حداقل با هم گوهی نمیخوردیم

یه وقتایی که خسته میشدی برج زهر مار میشدی

ولی بعدش میومدی میگفتی درست میشه

میدونی

جدیدا خیلی بیشتر بهت فکر میکنم

هرچی میبینم یادت میوفتم

و فکر میکنم چیزی هست که منو یاد تو بندازه ؟

حداقل شادمهر گوش کن یه وقتایی

شاید یادم بیوفتی

فکر کنم این تنها چیزی باشه که ازم یادت مونده باشه :))

اصلا شایدم نباید به یادت بیام

چه دلیلی داره

میدونی

جدا کاش بودی

کاش میشد دوباره داشتت :))

حتی اگه تهش اونی باشه که تو میگفتی

دلم برات تنگ شده 

خیلی

حداقل بیا اینارو بخون یه روز

اصلا میایی اینجا دیگه ؟

اگه اومدی همینجا پیام بذار برام

بذار بدونم که میایی

تو رفتی 

بعد تو

حالم

یه حالی مثل مردن بود...

تو 

ماندگاری

در

دلم

توو کانتکتای تلگرام هر آدمی یه شماره هست که اگر خدایی نکرده یه عکس دو نفره بذاره

کارش تا یه مدت میشه سیگار، داریوش، گریه، سیگار ،داریوش، گریه :)))))))))))))))))))))))))))))))))

اگه یه روزی

یه سالی

گذرت اینورا افتاد

اهنگ : << لیلا - بهروز صفاریان >> رو بگیر

میخواستم بفرستم واست

روم نشد :))))

دارم میترسم از خوابی که شاید هر دومون دیدیم

از اینکه هر دومون با هم خلاف کعبه چرخیدیم

خدا مرا ز خیال تو در امان دارد

فرو رفته در شوک ، غم ، نا امیدی و کلافگی بی پایان 

نیستی و اتفاق های تلخ ، ساده می افتند
نیستی و ترس های کوچک ، بزرگ می شوند
و مهم نیست چند شنبه است
و مهم نیست ساعت چند است
چه احمقانه زنده ام
چه وحشیانه نیستی...

کاش بعد از ۲۷ سال بالاخره بفهمم باید قدر چیزی که دارم رو همون موقع بدونم

کاش بفهمم اتفاق بهتری هیچوقت منتظر ادم نیست

کاش ...

توو مِه فرو میریم سال هزار و چند با تو ...

ولی نا امیدی حاکم خونه‌ست...

اول پاییز...

چقد از پاییز خوشمون میومد

یه زمانی

چقد فرق کرد همه چی

دارم به این فکر میکنم

توو فکر تو چی میگذره

که خسته شدی

واسه فراموش کردنم

به چه چیزی و چه کسی

وابسته شدی :))))

ما چه باشیم

چه نباشیم

زندگی ادامه داره ...

ترسناکه ...

کجا باید برم

که یک شب

فکر تو

منو راحت بذاره ...

یکبار که دنبال ردت رفته بودم

من به خودم

از پشت سر

شلیک کردم ...

ثواب میکنم ، تویی

گناه میکنم ، تویی

نگاه کن...

به هرکسی

نگاه میکنم ، تویی ...

چقد کاره نکرده مونده هنوز ...

کاش یکاری کنی براش

برامون...

اما به هر تقدیر

باید تحمل کرد

سربار بودن را ...

بیا سمت من باش توو جنگ با درونم ...

خبر از آشنای تازه‌ای نیست ...

تنهاییِ من اتفاق تازه ای نیست