اگــه گــذارت این طرفا افتاد
گــُــذرت به کلبه ی ما افتاد
بـــاز مــنو صدا بزن
یه سری به مـا بزن
نگو از تــب و تــاب افـتاده قـلـبش
میوون عاشقا نیست دیگه حرفش
نــــگو طــاقت آهو بی دوومه
نفسش بریده و کارش تمومه
هنوز این خسته از خود ، روو پاهاشه
هــنوز مهـمـون نوازیش ســـر جاشه
هــــنوز درد یـه عاشق توو صـــداشه
هنـــوز بــرق محــبت توو چـشـاشـه
توو نـگاشه ...
درسته مـُـهر باطل روی حـــق خورد
درسته روزگـــــار یــهــو ورق خــورد
درسته چشمامون گریه رو سـَـر داد
یه دستی آرزوهــامــــونو پــَــر داد...
هنوز این خسته از خود ، روو پاهاشه
هنوز مهمون نوازیــش ســـر جــاشه
هـــــنوز درد یه عاشق توو صــداشـه
هنـــوز بــرق محــبت توو چـشـاشـه
توو نـگاشه ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
|