
اول پست پایینی رو بخون بعد بیا بالا اینارو بخون . لبخند اینا از علی صالحی هست که واقعا شاهکارن باورت نمیشه چند صد بار خوندمشون ... کلمه هایی که کنار هم گذاشته نوع ترکیب کلمات وحشتناکه لامصب مخصوصا اخری رو که هیچی نمیشه گفت دربارش
ـــــــــــــــــــــــــــ
وقتی که تو نیستی دنیا چیزی کم دارد.....
من فکر می کنم در غیاب تو همه ی خانه های جهان خالی ست ، همه ی پنجره ها بسته است ، اصلا کسی حوصله آمدن به ایوان عصر جمعه را ندارد....
واقعا وقتی که تو نیستی آفتاب هم حوصله ندارد راه بیفتد بیاید بالای کوه ، اما دیوارها تا دل ات بخواهد بلندند سرپا ایستاده اند کاری به بود و نبود نور ندارند ، سایه ندارند....
من قرار بود روی همین واقعا فقط روی همین واقعا تاکید کنم ! بگویم: واقعا وقتی که تو نیستی خیلی ها از خانه بیرون نمی آیند...
واقعا وقتی که تونیستی ، من هم تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام......
واقعا وقتی که تونیستی ، بدیهی ست که تو نیستی !
ــــــــــــــــــــ
اگر با تمام وجود بخواهی روز شود ، روز میشود حتما ! روز اولی که شب هنوز هواى اینهمه ترس و تاریکی نداشت ، خیلیها می گفتند دیگر کار چراغ و ستاره تمام است! اما دیدی آرام آرام دلمان به بی کسی ، صدایمان به سکوت و چشمهامان به تاریکی عادت کرد ؟
ــــــــــــــــــ
راستی خبرت بدهم خواب ديدهام خانهئی خريدهام بیپرده ، بیپنجره ، بیدر ، بیديوار ... هی بخند ! بی پرده بگويمت چيزی نمانده است ، من چهل ساله خواهم شد فردا را به فال نيک خواهم گرفت دارد همين لحظه يک فوج کبوتر سپيد از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد يادت میآيد رفته بودی خبر از آرامش آسمان بياوری !؟ نه ریرا جان نامهام بايد کوتاه باشد ساده باشد بی حرفی از ابهام و آينه ، از نو برايت مینويسم حال همهی ما خوب است اما تو باور نکن ...
|